عدم توجه به بالا بردن سطح سواد رسانهای در بین افراد جامعه باعث باعث بروز مشکلاتی عدیده در فضای مجازی کشور شده است.
داود زارعیان عضو کمیته علمی یازدهمین همایش روابطعمومی الکترونیک که به مناسبت در پیش بودن چهارمین هفته روابطعمومی سخن میگفت با بیان این مطلب افرزود: در دنیای امروز، استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی به جز لاینفک زندگی افراد تبدیل شده بطوریکه هر روزه شاهد رشد روزافزون نرمافزارهای مختلف و افزایش استفاده از آنها در بین افراد جامعه هستیم و علیرغم این افزایش نرمافزاری متاسفانه فعالیت چندانی در خصوص نحوه استفاده صحیح و کاربردی از آنها صورت نگرفته و تنها در هنگام بروز مشکلات با برگزاری جلسات متعدد، نسبت به اتخاذ تصمیماتی لحظهای همچون حذف یا فیلتر کردن آن رسانه یا نرم افزار پرداختهایم و در واقع به نوعی با پاک کردن صورت مساله خواستهایم به رفع مشکل بپردازیم.
زارعیان در خصوص علت بروز مشکلات بوجود آمده در فضای مجازی و دلایل آن عنوان کرد: عدم توجه به بالا بردن سطح سواد رسانهای در بین افراد جامعه باعث شده تا فرهنگ صحیح استفاده از این ابزار که در واقع همگی تبدیل به رسانهای مجزا با دیدگاهها و محتوای مختلف و متفاوت شدهاند، شکل نگیرد و این در حالی است که در شرایط فعلی افزایش سطح سواد رسانهای جوامع به یکی از اصلیترین ضرورتها و نیازهای اصلی فضای واقعی و مجازی تبدیل شده که عدم توجه به این نکته بدون تردید در آیندهای نه چندان دور باعث ایجاد مشکلات بیشتری در سطح جامعه و خانوادهها خواهد شد.
عضو کمیته علمی یازدهمین همایش روابطعمومی الکترونیک، ادامه داد: ارتقاء سطح سواد رسانهای در جامعه، امری نیست که بتوان در کوتاه مدت و توسط حوزه یا نهاد را انجام شود و میبایستی تمامی دستگاههای اجریی کشور با فعالیت گسترده در این خصوص، نسبت به این حل این موضوع تلاش کنند و از بروز آسیبهای جدی، چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی جلوگیری نمایند.
وی در خصوص نحوه اجرایی کردن این موضوع گفت: به نظر بنده برای این منظور در ابتدا میبایستی با تدوین برنامهای جامع که در آن از نقطه نظرات اساتید و نخبگان تمامی حوزههای مرتبط از جمله تشکلهای مردم نهاد و وزارتخانههای مختلف همچون آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامی، ارتباطات و فناوری اطلاعات و... و نیز نهادهایی همچون شورای عالی فضای مجازی کشور در کنار استفاده از تجربیات دیگر کشورها و بومیسازی و انطباق آن با فرهنگ ایران، استفاده شده باشد اقدام نمود و در گام بعدی و در ابتدا با پیادهسازی این برنامه در مدارس نسبت به ارایه آموزشهای اصولی در خصوص نحوه استفاده صحیح از فضای مجازی اقدام نمود تا از ایجاد فرهنگ صحیح در آینده اطمینان حاصل کرد و در مرحله بعد نیز با ایجاد محتوای مناسب با محیط کشور و موردپسند جامعه به سطحی رسید که دیگر استفاده از مطالب ناصحیح و نامربوط به عنوان مشکل اصلی مورد بحث نباشد و خود افراد با توجه به آموزشهایی که در قالب محتوای ارایه شده و به صورت غیرمستقیم دریافت میکنند، نحوه صحیح استفاده از رسانهها و فضای مجازی را به عنوان یک امر نهادینه شده در جامعه گسترش دهند.
زارعیان در پایان به نقش مهم و اساسی روابطعمومی به عنوان نهادی کاملا تاثیرگذار در این خصوص اشاره کرد و گفت: جه بخواهیم و چه نخواهیم روابطعمومی به عنوان یک نهاد اثرگذار در تمام اتفاقات و مسائلی امروز جامعه دارای نقشی اساسی است و این روابطعمومیها هستند که با انعکاس مسائل جامعه در سازمان و بلعکس، اثری مستقیم در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها دارند. روابطعمومی میتواند با درک صحیح از شرایط، ضمن آگاه ساختن مدیران و مسوولان از روند اجرای اقدامات انجام شده، با ارایه راهکارهای صحیح در تدوین برنامههای آتی و همراهی و نیز نظارت بر اجرای صحیح آنها نسبت به ارایه نقش انکارناپذیر خود در افزایش سطح سواد رسانهای اقدام نماید.
نسلهای فعال در حیات اجتماعی جامعه ایرانی، سه نسل x، y وz[1] هستند. نسلx همان نسل جوانند که با جمعیتی بیش از 24 میلیون نفر رقم زنندۀ رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی در ایران هستند. نسلهایy وz را می توان به ترتیب نسل نوجوان و کودک نامید.
ویژگی این نسل این است که مصرف رسانهای آنها نسبت به مصرف رسانهای نسلهای میانسال و سالمند یعنی همان والدین و بزرگسالان خود تغییر و تحول عمده پیدا کرده و به نوعی ذائقه رسانهای آنها متفاوت از نسلهای گذشته است. نسلهای میانسال و سالمند در جامعه امروزی ما مخاطب برنامههای شفاهی تلویزیونهای ملی و فراملی هستند، در حالی که نسل های جوان(X)، نوجوان(Y) و کودک(Z)، کاربران اصلی فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات، کامپیوتر و تلفنهای هوشمند، اپلیکشنهای مختلف مرتبط به آنها و رسانههای اجتماعی نوین( وب 2 و 3 و شبکه های اجتماعی و وبلاگ ها و میکروبلاگها و....) هستند. به ویژه دو نسل کودک و نوجوان در یک دنیای کاملاً رسانهای شده و در دوران اوج حضور کامپیوترها و گسترش رسانههای اجتماعی و رسانههای هوشمند متولد شده و یا جامعه پذیر شدهاند.
به همین دلیل اهمیت زیادی دارد که جنبههای مختلف تاثیر و تاثر استفاده کودکان و نوجوانان از این رسانهها مورد توجه قرار بگیرد. نکتهای که در این بین وجود دارد این است که نسل جوان و کودک ما نسبت به نسل والدین از سواد فنآورانه(فنی و تکنیکی) بیشتری برخوردارند، یعنی از مهارت فنی نحوه کار با رسانههای هوشمند( لپ تاپ، کامپیوتر، تلفن و...) برخودارند اما در عین حال از سواد رسانهای برخوردار نیستند. سواد رسانهای یعنی توانایی تجزیه و تحلیل کارکردهای هر رسانه و توانایی اثرسنجی مثبت و منفی هر رسانه و ابزار در زندگی و کار و فعالیتهای مختلف. این مساله عوامل مختلفی دارد. یکی از مهمترین این عوامل عدم برنامه ریزی مناسب برای معرفی و ایجاد شناخت و نحوه تعامل با رسانه ها و ابزارهای ارتباطی و رسانهای در کشور است. واقعیت این است که رفتار و برخورد ما با فناوری، برخوردی قهری و انکاری بوده و کمتر به بررسی ابعاد و ظرفیت های آن برای توسعه ملی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پرداخته ایم
به هر حال باید بپذیریم که وارد قطار تکنولوژی جهانی شده ایم و این قطار ما را با خود می برد. از قبل برای سوار شدن برنامه ریزی نکرده ایم، اینکه چرا سوار شدیم؟ مقصدکجاست؟ کجا داریم می رویم؟ در مسیر می توانیم چه کارهایی بکنیم و... مشخص نیست. نکته اینجاست که حتی الان هم که ما از سر اختیار یا اجبار وارد این قطار بدون وقفه شده ایم، به جای برنامه ریزی برای استفاده بهینه از این وسیله و مزیت های آن، مشغول مشاجره های بی هدف با هم هستیم؛ فیلترینگ و سانسور و پارازیت. غرق مشاجره و درگیری بر سر این موضوع شده ایم غافل از اینکه قطار بدون توجه به بحث های بیهوده ما، مسیر خود را پیموده و از ایستگاههای مختلف عبور کرده و بهره ای نبرده ایم. عامل بعدی که ما را در این مسیر و در استفاده از این فنآوریها با مشکل مواجه کرده، تعدد مراکز تصمیم گیری در حوزه فضای مجازی است. در حال حاضر مراکزی مانند مرکز رسانههای دیجیتال، شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ... در این حوزه تصمیم می گیرند و اینها تنها بخش هایی هستند که به صورت رسمی در این حوزه مسوولیت دارند و تعداد زیادی از مراکز هم هستند که بدون اینکه مسوولیت مشخصی در این حوزه داشته باشند دست به تصمیم گیری در این وادی می زنند و هر گروه و نهاد هم با دیدگاه خود وارد عرصه می شود و می خواهد منویات خود را اعمال کند. از طرف دیگر اغلب این برخوردها هم حالت قهری دارد و در پی انکار واقعیت های موجود در این فضاست. این مساله خود آسیب های زیادی برای کاربران ما به همراه دارد.
در حال حاضر بسیاری از کشورها و کمپانی های دنیا از این فضا و از تکنولوژی های جدید برای دنبال کردن و تحقق اهداف فرهنگی و اقتصادی و توسعه کسب و کار و اشتغال خود استفاده میکنند، اما ما از این مساله غفلت کردهایم. ما میتوانیم با تکیه بر قدرت فرهنگی کشورمان، حضور پر رنگی در این عرصه داشته باشیم و محتواهای بومی و قوی تولید کنیم اما به دلیل اینکه این فضا را به درستی درک نکردهایم و در اغلب موارد منکر وجود آن هم میشویم، خود را از مزایایی که حضور قوی و موثر در این فضا می تواند برایمان داشته باشد محروم کردهایم.
عواملی که برشمردیم به فقر و ضعف سواد رسانه ای کاربران منجر شده است چون کاربر با جنبه های مختلف این رسانه ها و کارکردهای مختلف آن در حوزه اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی آشنا نیست، بنابراین به شکل منفعلانه از این رسانهها استفاده میکند و تنها به پر کردن اوقات فراغت و استفاده سرگرمی محور از آن می پردازد. به واقع، در حال حاضر اکثر کنشها و واکنش ها و بیشترین مدت زمان حضور کاربر در شبکههای اجتماعی معطوف به سرگرمی و گذران اوقات فراغت به شکل منفعلانه است، در حالی که کاربر میتواند از این فضا استفاده ای اقتصادی یا آموزشی بکند اما این گرایشها در کاربران ایرانی بسیار ضعیف است شاید چون کاربر در مدرسه و دانشگاه آموزش های لازم را ندیده است.
به طور کلی می توان گفت استفاده منفعلانه از این رسانهها نه تنها موجب افزایش دانش و تخصص و اشتغال کاربر ایرانی نشده بلکه موجب ایجاد آسیب و اعتیاد رسانهای هم شده است، تا جایی که عدهای براین باور هستند که شاید اگر این رسانههای نوین نبودند، نسلهای جوان و نوجوان و کودک ما از وقت خود استفاده بهتری میکردند. اکنون فعالیت اغلب کاربران رسانههای اجتماعی نوین، در این شبکهها معطوف به دوست یابی و به اشتراک گذاشتن جملات و عکسها و محتواهای سرگرمی محور است. به جرات هم میتوان گفت که این اتفاق نتیجه رویکرد اشتباه سیاستگذاران حوزه فرهنگ و رسانه بوده است، چرا که ما در صدا و سیما، سینما، مطبوعات و ... هیچ جایی برای آموزش سواد رسانه ای در این حوزه در نظر نگرفته ایم و راه و روش درست استفاده از این شبکهها را به افراد جامعه نیاموخته ایم که این مساله علاوه بر تاثیراتی که هم اکنون می بینیم تاثیرات شناحتی و دراز مدتی هم دارد که خود را در نحوه تربیت و جامعه پذیری نسل آینده نشان خواهد داد. بنابراین برای جلوگیری از بروز این تاثیرات منفی باید واقعیت این رسانههای نوین را بپذیریم و برای آموزش جنبه های مختلفی که این تکنولوژیها دارند تلاش کنیم و لازمه این کار نیز این است که نگاه واقع بینانهای به این حوزه داشته باشیم.
تعریف کلی سواد رسانه ای:
متاسفانه
اصطلاح سواد رسانه ای در دانشگاه ها و حوزه های کاری مختلف بسیار باب شده
این در شرایطی است که کسانی که از این اصطلاح استفاده می کنند حتی با حوزه
کاری سواد رسانه ای هم آشنایی ندارند و این امر از ناآگاهی افراد نشان می
گیرد. در حال حاضر آنچه که دیده می شود این مساله که سواد رسانه ای با
آموزش رسانه ای همچنین سواد اطلاعاتی به طور کامل متفاوت است و باید
مرزبندی های دقیقی بین این مقوله ها ایجاد شود اما آنچه که نشان دهنده سواد
رسانه ای و تعریف آن می تواند باشد این مطلب است که سواد رسانه ای ریشه ای
از علم ارتباطات است که هم نیازمند شناخت و هم هنراست و بطور کلی با توجه
به پیچیده بودن مجموعه سواد رسانه ای باید این علم از کودکی یعنی زیربنای
رشد افراد بصورت یک مهارت شکل بگیرد و به مرور این مساله با تجربه تکمیل
شود بطور کلی می توان گفت که سواد رسانه ای تجزیه و تحلیل مسایل توامان
باشناخت و مخلوط شدن آن با هنر و در نهایت رسیدن به یک بینش و نگرش و
انتخاب درست است. از آنجا که هر فردی از کودکی در معرض هجوم اطلاعات رسانه
ای قرار می گیرد بایدتغییر نگرش در افراد پرورانده شود. سواد نوعی مهارت
است به نحوی که در جامعه سنتی گذشته سواد یک مهارت و قابلیت خاص بود که کد
گشایی شد و به شکل عادی در جامعه در آمد .
سواد
رسانه ای نیز در حال حاضر یک مهارت است که با توجه به رشد و تعالی فرهنگ و
علم ارتباطات در کشور و هجوم رسانه ها به مردم باید به مرور رشد سواد
رسانه ای نیز رخ دهد.
سواد
رسانه ای یکی از مهارت های ارتباطی است که طی آن پردازش ها خود به خود
صورت می گیرد و باعث کدگشایی از پیام های رسانه ای و ارتباط با دیگران می
شود با تسلط به سواد رسانه ای اقشار مختلف می توانند بهتر به محتویات واقعی
پیام ها دست یابند و با پیام های مناسب تری پاسخگوی پیام اولیه باشند و از
آنجا که سواد رسانه ای آموزش و رشد معنایابی و معنا گذاریست توجه ویژه به
این امر می تواند باعث رشد رشد جامعه شود.
سواد
رسانه ای به طور کلی شامل 4 بعد اساسی است . بعد نخست همان شناخت است که
ازطریق آن می توان به محتوای پیام های اصلی دست یافت بعد دوم بعد احساسی
است و ازآنجا که گاهی بعد احساسی بر عقلی در افراد می چربد باید به بعد
احساسی سواد رسانه ای نیز توجه کرد به عنوان مثال یک پزشک با اطلاع از
عوارض دخانیات به استفاده می پردازد و دلیل آن تمایل احساسی و نه عقلانی به
دخانیات است که به همین جهت باید به بعد احساسی و نگرش به احساس جامعه نیز
توجه کرد و اما بعد سوم شناخت هنری است که خود به سه زیر شاخه بصری.
شنوایی و لامسه تقسیم می شود که متاسفانه در بحث بصری که همان موسیقی و
صداست در کشور پرداخته نمی شود زیرا موسیقی به طور کامل تبدیل به سلیقه شده
و به دید هنری آن که تشخیص موسیقی مناسب و آشنایی با نت هاست پرداخته نمی
شود این در شرایطی است که در سایر کشورها قدرت تشخیص موسیقی خوب و واقعی
آموزش داده می شود. اما در بحث ارتباطات بصری در حال حاضر فعالیت هایی در
دانشگاه ها صورت می گیرد که در پی آن تدریس واحد های درسی دانشگاهی تا
حدودی وضعیت را مناسب تر می کند اما در نهایت در بعد چهارم یا بعد نهایی که
همان بعد اخلاقی است بیانگر این مطلب است که تمامی رسانه ها و پیام های آن
در بر گیرنده ارزش و فرهنگ آن جامعه است .فرد باید در موجهای رسانه ای
مختلف قرار گیرد تا با نگرش درست تری بتواند خود را با جوامع وفق دهد به
همین دلیل است که برای دستیابی به سواد رسانه ای در بدو امر باید ابزارهای
سنجش رسانه ای با استانداردهای علمی تطبیق یابد.
طی
آخرین تحقیقات دو کشور کانادا و ژاپن از فعالان رشد و تعالی سواد رسانه ای
هستندبه نحوی که کانادا به دلیل نزدیکی به امریکا و استفاده از رسانه های
آمریکایی درگذشته ترویج دهنده فرهنگ امریکایی در خود بود به همین دلیل برای
جدایی از این شرایط شروع و به ترویج و تویع فرهنگ خود در کنار فرهنگ
امریکایی شد تا افراد جامعه بانگرش صحیح تری فرهنگ خود را بپزیرند در این
جوامع به افراد آموزش داده می شود تا این امر را درک کنند که یک پیام از
کجا آمده و چه هدفی را در بر دارد در این صورت افراد خود و با اختیار کامل
خود حق انتخاب دارند و جوانانی هوشیار تر خواهند داشت اما متاسفانه در کشور
ما سواد رسانه ای بر اساس نیاز بسیار اندک است و حتی در حد نیاز نیست . در
حال حاضر تعدادی متولی برای آموزش سواد رسانه ای وجود دارد اما آنقدر
پیشرفتی در کشور دیده نمی شود و می توان گفت که کشور ما در عرصه سواد رسانه
ای در نقطه صفر قرار دارد.
از
آنجا که روابط عمومی تاثیر فراوانی را در آگاهی بخشی به مردم جامعه دارد به
نظر می رسد اگر فعالان این عرصه آگاهی بیشتری از سواد رسانه ای داشته
باشند به عنوان سنسور جامعه می توانند نقش اساسی را در انتقال و ترویج پیام
های صحیح به مردم داشته باشند و با استنباط صحیح نقاط ضعف و قدرت را
شناسایی و نقش کلیدی را در رشد فرصت ها ایفا کنند.
در
چنین شرایطی به نظر می رسد با توجه به رتبه پایین کشورمان در راستای سواد
رسانه ای اگر زیربناهای رشد این عنصر اساسی در علم ارتباطات و جامعه از
کودکی در مراکز آموزشی و مدارس ساخته شود و قدرت تشخیص و انتخاب موقعیت ها
به افراد داده شود و در هر نهاد سازمانی به آموزش سواد رسانه ای پرداخته
شود به طور قطع کشورمان به کشوری پویاتر و خلاق تر مبدل خواهد شد.
جنگ رسانه ای
در زندگینامه جرج پنجم، پادشاه انگلستان، نوشته اند که بر پایه ی یادداشت های شخصی پزشک مخصوص او، در ساعت ۱۱ شب ۲۰ ژانویه ۱۹۳۶ قدری مرفین و کوکائین به پادشاه ۷۰ ساله و به شدت بیمار تزریق کردند و او چهل دقیقه بعد مرد. هدف از این کار نه تنها تسکین درد جرج پنجم، بلکه اعلام خبر مرگ او در روزنامه های خاص پسند صبح هم بود، زیرا لابد اگر می گذاشتند مرد محتضر آرام آرم بمیرد، انتشار خبر درگذشت او ممکن بود به “جراید کمتر مناسب عصر” بکشد.
چه چیزی می تواند عامل این دستکاری در واقعیت ها باشد؟! همانگونه که از دو مثال بالا پیداست، در جامعه ی کنونی واقعیت های اجتماعی – برخلاف حقیقت که مقوله ای مطلق است- توسط جامعه شکل می گیرد و چیزی بیرونی نیست. درواقع نکته مهم، بررسی نقش رسانه ها در ساخت و بیان واقعیت ها است. این روند در گذشته توسط گروه های اجتماعی مانند احزاب و … انجام می شد و جامعه شناسی به مثابه محور علم، هر واقعیتی را بررسی و تبیین می کرد، اما امروزه باید پذیرفت که واقعیات توسط رسانه شکل می گیرد و محور علم ، ارتباطات است، که امکان تغییر و دستکاری واقعیات را داراست.
اما نکته مهم در این بین، نقش مخاطب است به عنوان پذیرنده ی پیام رسانه. در ابتدای ظهور علوم ارتباطات، نظریاتی مطرح شدند که نقش مخاطب را “منفعل” تلقی می کردند و او را پذیرنده مطلق پیام می دانستند. رفته رفته، نقش مخاطب “فعال” شد و به گزینش پیام پرداخت. امروزه نگاه به مخاطب “مشارکت جو” است، درواقع اکنون مخاطب، خود تعیین می کند پیام های رسانه ای جمعی به چه سمت و سویی بروند. این مفهوم “مارشال مک لوهان” نظریه پرداز علم ارتباطات که “رسانه، همان پیام است”، به “پیام، همان رسانه است” تغییر پیدا کرده است. یعنی امروزه با گسترش دامنه استفاده از وسایل ارتباط جمعی و طیف گسترده پیام های دریافتی، رسانه به عنوان محملی برای بیان و ساخت واقعیت، نیاز به شناخت دقیق و عمیق دارد.
حال باتوجه به مقدمه ای که بیان شد، این سوال مطرح می شود که راه حل گره گشا برای رهایی مخاطب از این واماندگی رسانه ای چیست؟ چگونه می توان سخن حقیقت را از میان انبوه واقعیات ساختگی یافت؟ ابزار مخاطب برای یک مشارکت فعال در تعامل با رسانه چیست؟ تاثیرات ناخوشایند رسانه ها، متفکران علوم اجتماعی را به تامل واداشت تا به طراحی سازوکارهایی برای مصون سازی مخاطبان رسانه ها در برابر این تاثیرات ناخوشایند و ناگوار بیاندیشند، که توسعه ی “سواد رسانه ای” مخاطبان یکی از این سازوکارها بوده است.
این پیشنهاد بر این فرض استوار است که اگر مخاطب را با آگاهی و برخی پیش شرط ها واکسینه کنیم، هیچگونه محتوای رسانه ای نمی تواند تاثیر منفی خاصی بر آنها بگذارد. در واقع این فرض از دیدگاه برخی نظریه پردازان ارتباطات مانند “برلو” ناشی می شود که “معنی، قابل انتقال نیست” و در واقع معنی در خود مخاطب شکل می گیرد. به نظر می رسد تفسیر و تعبیر هر مخاطبی از یک پیام واحد متفاوت است؛ از این رو معانی مختلفی در مخاطبان شکل می گیرد. بنابراین اگر مخاطبان رسانه به چیزی که از آن با عنوان “سواد رسانه ای” یاد می شود، مجهز شوند، به طور قطع می توان تاثیرات اینترنت و ماهواره و … را کاهش داد. منظور از توسعه سواد رسانه ای این نیست که به مخاطبان توانایی کارکردن با رسانه ها یا ابزارهای مرتبط با آن ها را یاد دهیم که این را “آموزش رسانه ای” نامیده اند، نه سواد رسانه ای. منظور از سواد رسانه ای تجهیز کردن مخاطبان رسانه ها با توانایی ها و مهارت های تحلیل، نقد و ارزش یابی محتوایی رسانه هاست تا بتوانند تشخیص دهند که همچون رژیم غذایی، چگونه رژیم رسانه ای داشته باشیم.
با نگاه به تاریخچه ی این مفهوم نکات جالبی را مشاهده می توان کرد. “سواد رسانه ای” اولین بار در کانادا و با هدف “انتقاد از فرهنگ آمریکایی و کمک به ایجاد فرهنگ کانادایی” و سپس در ژاپن فراگیر شد. نکته ی قابل توجه این است که در برخی از این کشورها سواد رسانه ای آنقدر اهمیت داشت که آن را به عنوان یک ماده درسی درمیان مواد درسی دوره های تحصیلی گنجاندند.
شاید بتوان برای این واژه، یعنی “سواد رسانه ای” معادلی دینی پیدا کرد، چیزی که نیاز امروزه جامعه ی ما است و با بازتولید رسانه ای می توان آنها را زنده کرد. بصیرت؛ که در بیان رهبری اینگونه تعریف می شود: “در خودتان بصیرت ایجاد کنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد کنید؛ قدرتى که بتوانید از واقعیت هاى جامعه یک جمع بندى ذهنى براى خودتان بهوجود آورید و چیزى را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلى مهم است. هر ضربهاى که در طول تاریخ ما مسلمانان خوردیم، از ضعف قدرت تحلیل بود. در صدر اسلام هم ضرباتى که خوردیم، همینطور بوده که حالا این ها بحث هاى تفسیرى زیادى دارد. در دورههاى گوناگون دیگر هم همینطور است. نگذارید که دشمن از بىبصیرتى و ناآگاهى ما استفاده کند و واقعیتى را واژگونه در چشم مان جلوه دهد.”( بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر- ۱۳/۱۱/۱۳۷۷)
توسعه سواد رسانه ای- بخوانید بصیرت رسانه ای- در کشور ما پیشنهاد جدی و مهمی است که درصورت عملی شدن می تواند بسیاری از نگرانی های سیاستمداران فرهنگی و نیز خانواده ها را درخصوص عوارض رسانه ها برطرف کند.
در مجموع باید هشدار داد، پس از نتیجه نگرفتن غرب از حمله ی نظامی، تحریم اقتصادی، ایجاد چالش ها و بحران های سیاسی، اکنون مرحله بسیار پیچیده تر و نرم تری از تهاجم علیه انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با گذشته شروع شده که خانواده ایرانی را با همه ویژگی های مختص خود هدف قرار داده و از هم پاشیده شدن خانواده ایرانی را به عنوان لازمه متلاشی شدن جامعه یکپارچه و متحد ایرانی، در نظر گرفته است. این مرحله از تهاجم را می توان مرحله «ایجاد بحران های اجتماعی» نامید که از طریق فضای مجازی نیز به شدت دنبال می شود و یکی از کارکردهای شبکه های اجتماعی مجازی را می توان در این راستا ارزیابی کرد. بنابراین باید در اسرع وقت به فکر چاره بود و در کنار اقدامات زیربنایی مانند فراهم کردن شرایط ازدواج جوانان و حل مشکلاتی مانند بیکاری و مسکن، از آموزش سواد رسانه ای- بصیرت رسانه ای- برای خانواده ها نباید غافل ماند.