فرشید اکبری

فرشید اکبری

ترنم روابط عمومی الکترونیک
فرشید اکبری

فرشید اکبری

ترنم روابط عمومی الکترونیک

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

این کتاب نگاهیست گذرا به اتفاقات 57 سال حکومت پهلوی در ایران

با نفوذ استعمار پیر در خاندان قاجار و دسیسه ی شهادت امیرکبیر در سال 1230 روند تربیت موروثی خانواده های ایرانی وابسته به انگلیس که وظیفه اطلاعاتی و مزدوری داشته اند، شدت بیشتری می گیرد.

در سال 1300 با حمایت استعمار و افراد جیره خواری چون خاندان هندی؛ اردشیر ریپورتر جی، رضاقلدر بی سواد بر گرده ی ملت ایران سوار می شود.

بعد از 32 سال دیکتاتوری و نوکری؛ پدر جای خود را به پسر می دهد.

کشمکش های درون این خانواده به قدری سخیف است که انسان فکر می کند، داستان یک خانواده بدوی و صحرا نشین را مطالعه می کند.

ارتباطات زناشوئی بقدری از هم گسیخته است که تولد محمدرضا و اشرف پهلوی؛ دوقلوهای افسانه ای را به دربان کاخ ملکه مادر نسبت می دهند!

بعد از شاپور جی هندی زرتشتی مسلک، حال نوبت پسرش؛ لُرد اردشیر ریپورتر است که با حمایت انگلیس سیاست های کشورداری را به شاه باهوش ایران دیکته کند.

نظام های قدرت موازی در ایران غوغا می کنند؛ معلوم نیست کشور را محمدرضا اداره می کند یا خواهرش اشرف یا در پشت پرده توسط راسپوتین های آن: تا سال 1340 ارنست پرون همجنس باز که مفتخر به عنوان "شوهر شاه" می شود و بعد از آن تا سال 1357دکتر دامپزشک دربار؛ عبدالکریم ایادی بهائی.

حسین فردوست؛ دوست گرمابه و حمام شاه از جانب انگلیسیها مسئول تاسیس و ساماندهی ساواک آمریکائی(سازمان اطلاعات خارجی و امنیت داخلی کشور)، دفتر ویژه اطلاعات انگلیسی، سازمان بی سیم، شبکه ماهوتیان، سازمان کوک، ارکان ارتش، ژاندارمری و شهربانی و چندین سازمان اطلاعاتی و ضد جاسوسی به نفع اسرائیل می شود.

سازمان های اطلاعاتی فوق در ظاهر برای حفظ امنیت کشور؛ در واقع برای حفظ تاج و تخت پهلوی، اما در حقیقت با هزینه ایران برای حفظ منافع روباه پیر؛ انگلیس، گرگ خونخوار؛ امریکا و شغال زنازاده؛ اسرائیل با هزینه های سرسام آور ایجاد، تجهیز و پشتیبانی می گردند.

به صورت موروثی و با تربیت صحیح انگلیسی؛ خاندان های ذیل بطور اتوماتیک و خودکار، حافظ منافع آنگلوساکسون ها در ایران بودند:

مصدق، فریدون جم، زنگنه، قدرت اله روحانی(بهائی)، رجوی، بازرگان، نیمرودی(اسرائیلی)، بوذر جمهری، قوام، تاج بخش، نوربخش، شریعتمداری، معتضد، هویدا، ازهاری، مقدم، ثابتی، شعشانی، انصاری، آموزگار، ماهوتیان، نصیری، کیا شاپور جی، مالک، اخوی، کنگرلو، ذوالفقاری، ارفع، ارم، کاوه، سپهر، میرفندرسکی، عظیمی، وجدانی، باستان، شفقت، اویسی، قره باغی، فرخ نیا، سیوشانس، کمال، آقایان، ساگینیان، منصور پور، زالتاش، امیری، آریانا، فاطمی، ورهرام، ناظم، بدره ای، مبصر، خاتمی، خسروداد، صالح، امید، مهیمن، شهستا، امین زاده، پاکروان، لطیفی، بدیعی، فروزین، خداداد، قاسمی، ساعدی، منصور، صمدیان پور، عطارپور، امینی، باتمانقلیچ، دیبا، کیوانی، علوی کیا، مولوی، فردوست، اقبال، میلانی، آیرم، مختاری، زیبایی، امجدی، بهزادی، ضرابی، حریری، هاشمی، قاجار، هژیر، مراغه ای، جهانبانی، سعیدی، فرنژاد، علم، رزم آرا، خوانساری، خلعت بری، آزمون، رئیس، امامی، رئوفی، نعمت اللهی، صارم الدوله، کنگرانی، سنجابی، کشاورز، یزدی، مصباح زاده، یوسفی، خدابنده، شراره، خرم، مین باشیان، متقی، نهاوندی، پیشه وری، چرمی، پیرشفیعی، مجیدی، افشار، صبائی، خبیری، حاتم، ناصری، نشاط، صمدی، سالار جاف، علائی، اسلامی نیا، انتظام، معینیان، طوفانیان، شیخ بهائی، بهبهانیان، افراشته، پسندیده، وارسته، دفتری، علی آبادی، سعید، تهرانی، سحابی، توکلی، جعفری، منقع، دوستی، طباطبائی، نجفی، سجادی، اردلان، اژدری، فربد، برومند، بختیار، شکیبی، عمیدی، یزدان پناه، عشایری، دانشفر، زند، نجاتی، ابتهاج، تیمور تاش، جهانشاهی، راجی، حاجبی  و ...

جالب است که با وجود تغییر نام خانوادگی بسیاری از این خاندان ها پس از انقلاب اسلامی؛ هنوز شاهد هنرنمائی بعضی از این افراد در مشاغل حساس نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم!؟

پس از مرگ ملکه مادر تعداد بسیار زیادی فیلم مستهجن از آتلیه کاخ او کشف می شود.

فرح دیبا  در پاسخ به اعتراضات می گفت: هر کس اختیار پائین تنه خود را دارد و شاه اختیار این موضوع را به ملکه تفویض نموده اند!؟

اشرف صاحب مافیای بین المللی مواد مخدر، که عقده ی ازدواج اجباری اولش را دارد؛ در حال خدمت رسانی به تمام مردان خوش استیل اطرافش است، با شاه نیز سرو سرّی دارد؛ اما اوج خدمت رسانی او با حیوانات خانگی و دوستان هم جنس بازش می باشد.

شاه از همان نوجوانی با اندیشه خدمت به بشریت، در سوئیس خدمتکارش را باردار می کند؛ ولی متاسفانه از مستر پرون صاحب اولاد نمی شود!؟

در ایران هر کسی که می خواست به منصبی برسد؛ باید همسر یا دخترش رفیقه شاه می شد(برای مثال: طلا؛ همسر فردوست و یکی از دختران اسدالله علم)، همسر سفرای خارجی نیز از این موضوع در امان نبودند، بازیگر، خواننده ایرانی یا خارجی نیز از قلم نمی افتاد(چون فرزند مشروع! گوگوش)، اشرف و مستر پرون هم که جای خود داشتند! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

برای درک عمق فاجعه، گذری به زمان حال می اندازیم: با وجود فضای نسبتاً باز سیاسی امروز، وجود انواع رسانه های نوین ارتباطی و اطلاع رسانی؛ بخش عظیمی از خیانت های دولتمردان نفوذی و خائن نظام به سختی برملا می شود و مردم عادی به ندرت در جریان امور قرار می گیرند؛ حال این را مقایسه کنید با شو و عوام فریبی،فقدان رسانه فراگیر و حمایت دول استکبار و خفقان سیاسی دوران پهلوی که منتقد را پس از شکنجه در زندان آتش می زدند.

**********مهم**********

راه کارهای بی غرض و صادقانه استاد ایران شناسی دوره آموزشی MI6 حسین فردوست در سال 1338:

(حسین فردوست: در همان سال؛ هر شب حداقل 1000 مورد تجاوز، قتل، مثله کردن و جنایت به طور رسمی در دفاتر پلیس انگلیس ثبت می شد!)

  • ایران در درجه اول یک کشور کشاورزی است و هیچ اشکالی ندارد مایحتاج اولیه خود را تامین کند و نیازی به خارج نداشته باشد.
  • محمدرضا(شاه) باید اصلاحات جدی در کشور انجام دهد وگرنه حکومتش دوام نخواهد گرفت و سقوط خواهد کرد.
  • پروژه های صنعتی در ایران باید پروژه ای کوچک و متعدد باشد تا در سرتاسر کشور اشتغال ایجاد نماید و نه پروژه های متمرکز و بزرگ که تورم زاست!؟
  • اگر سدهای کوچک و کم هزینه در سراسر ایران ایجاد شود؛ می توان ده ها هزار هکتار زمین را آبیاری کرد و پس از دو سال هزینه خود را تامین می کند، چون مشکل کشور کم آبی است.
  • رودخانه هائی که آب آنها فصلی است؛ با ایجاد سدهای کوچک می تواند تمام آب سال روستاهای اطراف خود را تامین کند.

اما شاه پس از دریافت نصایح فوق با واسطه و از طریق حسین فردوست، با 180 درجه تفاوت؛ طرح کِنِدی، معرف به: انقلاب سفید و اصلاحات اراضی را در ایران به اجرا می گذارد و جمعیت 300 هزار نفری سال 1332 تهران با رشدی فاجعه بار با هجوم بیکاران و زاغه نشینان در سال 1342 به 1.5 میلیون نفر و در سال 1357 به 6 میلیون نفر می رسد و هدف گذاری این انفجار نامتوازن را 12.000.000 نفر اعلام می کند؛ البته بحمدالله رهروان شایسته و خلف اعلیحضرت همایونی با سرعت نور از این هدف نیز عبور می کنند؟!

(جمعیت تهران به زودی به مرز 20 میلیون نفر خواهد رسید.1397)

ایران اصلاً دکترین امنیت ملی نداشت؛ مشتی مشروب خوار، رفیقه باز، مقام پرست، عاشق لبخند آنطرفی ها، خود کم بین و خودباخته، پول پرست، شهوت پرست، قدرت پرست، تزویرکار بر گرده ملت سوار شده بودند و هدفی جز دنیا نداشتند و جاده صاف کنی بهتر از بی حیائی، بی غیرتی، شراب خواری، بی عفتی و حرام خواری؛ در دستان نوکران موروثی نبود.

مصدق این خائن قهرمان با هدایت انگلیس و آمریکا؛ به ظاهر صنعت نفت را ملی کرد و به این واسطه، با وجهه ای که بدست آورده بود؛ آیت الله کاشانی را کنار گذاشت و سپس به اشاره ای خود نیز به کناری خزید!!!

فُکاهی ملی شدن صنعت نفت ایران، آنهم در 29 اسفند 1329 که تمام مهندسین و پیچ و مهره های این صنعت انگلیسی بود و هنوز فرزندان چشم آبی، مو طلائی و سفید پوست ایرانی متولد شده در مناطق نفت خیز جنوب؛ گواه حضور استعمارند!

مثل: خبر خودکفائی ایران در تولید واکسن خوراکی فلج اطفال در سال 1373 است(در زمان ریاست جمهوری، علی اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی)

یا تولید خودروی ملی توسط شرکت های سوپا و ایرون خود روو میباشد!؟(تولید سمند ملی در سال 1381 در زمان ریاست جمهوری سرشاخه فتنه سال 1388  م .ح. م. د - خاتمی )

داستان چیز دیگریست: خروج غیر قانونی دام های مولد از ایران و واردات گوسفند با هواپیما شوخی نیست؛ کشتار ماکیان اصیل ایرانی به بهانه آنفولانزای مرغی و جایگزینی آن با مرغ های هورمونی و توزیع بذرهای تراریخته و هزاران اقدام بی سرو صدای عمال نفوذی به چه بهائی.

عوارض این حملات بیولوژیک را در نسل های بعد خواهیم دید. نتایج قراردادهای بلند مدت و 25 ساله دولت فخیمه ی روح آنی را خواهیم دید؛ هر چند؛ اس را ئیل آن زمان را نخواهد دید؟!

مردم قانع و کم توقع ایران، در عین غنای بالای فرهنگی و طبیعی؛ به علت کم کاری، راحت طلبی، پر حرفی(چاپلوسی)، تمایل به ثروتمند شدن سریع، بی بند و باری، بی شخصیتی، بی دینی، ریا و نا امید شدن سریع دولتمردان از حکومت در فقر و تناقضات شدید فرهنگی، سیاسی و اطلاعاتی به سر می بردند.

فقط 4000 پرونده فساد کلان اقتصادی توسط حسین فردوست به دادگستری ارجاع می گردد که همه به دستور مستقیم یا غیر مستقیم شاه مقتدر راکد می مانند!؟

علل سقوط رژیم پهلوی از زبان فردوست:

  1. به هم ریختن بافت و سنت های جامعه توسط شاه
  2. حیف و میل اموال دولتی، فساد و دزدی

پُر عجب نیست که بختیار طی 37 روز نخست وزیریش؛ قراردادهای نظامی خرید 11 میلیاردی را از آمریکا لغو می کند، قراردادی که پول آن از پیش پرداخت شده بود و بخشی از آن به جیب نوکر بی اختیار واریز شد.

تفکر شیطانی کابالا از زمان حضرت یوسف پس از تضعیف، با رخنه در قوم بنی اسرائیل؛ در زمان حضرت موسی با تفکر سامری سر از خاک بیرون آورد و فرقه ضاله ی صهیونیسم در دین یهود بوجود آمد. مسیحیت نیز باید همراه می شد و ایجاد اعتقاد تثلیث(پدر، پسر و روح القدس) کفایت نمی کرد؛ پس اوانجلیسها را بوجود آوردند. با دسیسه، تک تک پیامبران و امامان؛ با دست پنهان صهیونیسم یهودی و هدایت شیطان به شهادت رسیدند تا با همراهی یار دیرین (آنگلوساکسون ها) و افرادی چون مستر همفر نهله ی ضاله وهابیت در بین اهل تسنن جان می گیرد و بابیت و بهائیت در بین تشییع، توده ای های انگلیسی در بین کمونیستها و تشکل مخفی فراماسونری هم بازوی هماهنگ کننده این فرقه های انحرافی از جزیره  انگلیس است. کشوری که از سر ریز جمعیت آن با کمک قتل و غارت؛ پنج سرزمین دیگر اشغال می گردند: استرالیا(توسط خانواده متمدن دکتر ارنست!؟)، آمریکا(توسط کریستوف کلمب یهودی)، کانادا، نیوزیلند و سرآخر اسرائیل با بازیگری افراد خونخواری چون هیتلر بعد از تجزیه امپراطوری عثمانی در فلسطین.

در اکثر مستعمرات انگلیس قحطی های مصنوعی ایجاد می شود و هولوکاستی واقعی و وحشتناک در هند بزرگ(شامل: هند فعلی، پاکستان، کشمیر، بنگلادش) به وقوع می پیوندد.

طی 75 سال؛ توسط انگلیس و عمال خود فروخته، 3 قحطی مصنوعی به ترتیب ذیل در ایران ایجاد می شود:

  1. قحطی اول: 19 سال پس از توطئه و شهادت امیرکبیر؛ در سال 1249 تعداد 2 میلیون نفر از جمعیت 8 میلیونی زمان ناصرالدین شاه قاجار تلف می شوند؛ 25% از جمعیت کشور.
  2. قحطی دوم: از سال 1296 تا 1298 تعداد 10 میلیون نفر از جمعیت 20 میلیونی زمان احمد شاه قاجار قتل عام می شوند؛ 50% جمعیت کشور.
  3. قحطی سوم: از سال 1320 تا 1324 تعداد 4 میلیون نفر از جمعیت 17 میلیونی زمان رضا شاه پهلوی قتل عام می شوند؛ 25% جمعیت کشور. این درحالیست که نرخ رشد جمعیت ایران طی آن سال ها بالای 3% بوده است.

به زبان ساده اینکه؛ انگلیس با مسدود کردن کلیه مرزهای کشور  و جلوگیری از واردات مایحتاج مردم و با همکاری عمال خودفروخته داخلی و خرید غلات به چند برابر قیمت، احتکار و ایجاد گرانی وحشتناک و 3مرحله قحطی مصنوعی طی 75 سال، صرفاً در ایران 16 میلیون نفر از هموطنان بی گناه ما را به کام مرگ کشاند و بطور درصدی 100% جمعیت ما را نابود کردند در حالی که روابط با فرزندان ناخلف او آمریکا، اسرائیل، کانادا و استرالیا قطع و منفور است؛ هیچکس نباید یادی از هولوکاست های این روباه خبیث در سراسر جهان نماید؟!

برای درک عمق فاجعه انسانی 3 قحطی تحمیل شده به ایران؛ سه آمار را با هم مقایسه می کنیم:

  1. انگلیس در سه قحطی مصنوعی و طی 8 سال؛ 16 میلیون ایرانی را به کام مرگ کشاند.
  2. ایران طی 8 سال دفاع مقدس از سال 1359 تا 1367 در نتیجه تمامی حملات، بمباران و موشک باران های شهری و کلیه عملیات های نظامی و دفاعی؛ 213 هزار نفر شهید تقدیم نمود.
  3. ایران طی 8 سال حضور در جنگ با گروهای تروریستی تکفیری داعش(دلارهای آمریکا علیه شیعه) در عراق و سوریه 2300 نفر شهید داشته است.

اینست نتیجه ی اقتدار و آن بود نتیجه ی زبونی

حتی یک نفس او را جبران نکردی!!!!

چه کسی هست که جایگاه و مقام والای پدر و مادر را نداند؟ کیست که نداند مادر در دوران بارداری، وضع حمل و شیردهی و پس از آن، چه زحماتی را تحمل می کند و چه دشواری ها و سختی ها را به جان می خرد تا راحتی و خوشی را به فرزندش هدیه دهد؟ کیست که زحمت های شبانه روزی و تلاش های پدر برای رفاه خانواده و آسایش روح و جسم آنان را نادیده انگارد؟

برخی اما خود را به فراموشی می زنند و حقوق ایشان را زیر پا می گذارند. قرآن کریم، یحیی (ع) را به سبب رعایت حقوق #پدر و مادر ستوده و اعلام می دارد: «وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیًّا»؛ و او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار و خوش رفتار بود و هرگز نافرمان و متمرد نبود. و حضرت عیسی بن مریم (ع) با افتخار تمام می گوید: «وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا»؛ خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی نگردانید.

به راستی در این دنیا، چه کسی را می توان مانند پدری یافت که آرامش و آسایش خود را برای راحتی و آسودگی فرزندان وقف می کند و دغدغه ها و مشکلات را به جان می خرد تا فرزندان مشکلی را احساس نکنند؟ نقل شده پدر و پسری را نزد حاکم بردند تا چوب بزنند. نخست پدر را انداختند و صد چوب زدند؛ آه نکرد و دم نزد.پس از آن، پسرش را انداختند و یک چوب زدند، پدرش شروع به ناله و فریاد کرد.

حاکم گفت: تو صد چوب خوردی و دم نزدی، به یک چوب که پسرت خورد، این ناله و فریاد چیست؟

گفت: آن چوب ها که بر تن من می آمد، تحمل می کردم؛ اکنون که برجگرم می آید، تحمل ندارم.

انسان باید برای خدمتگزاری به پدر و مادر و برطرف کردن نیازهای آنان، خالصانه بکوشد.

5c74f2f12e28b.jpg

یا حقیقتاً مهربان تر و دلسوزتر از مادر کیست؟ مادری که از شیره جان، فرزند را پرورید و خواب خوش را بر خودش حرام کرد تا نوزادش آسوده بخوابد. سختی ها و محنت ها را به جان خرید، تا فرزندش با خاطری آسوده روزگار بگذراند، مادری که هیچ گاه محبت فرزند از دل او خارج نمی شود و با تمام بی مهری ها و ناجوانمردی های فرزندان، آن ها را دوست دارد.

متأسفانه برای بیشتر افراد، صحبت از خدمت و احترام به پدر و مادر و رعایت حقوق آن ها، به بحثی کلیشه ای تبدیل شده و اگر کسی از آنان درباره لزوم این احترام و خدمت گزاری بپرسد، چنان جملات زیبا و نغزی را ردیف می کنند که خود نیز از شنیدن آن لذت می برند؛ ولی آن جا که پای عمل می رسد، خیلی زود گفته­هایشان را فراموش کرده و دست به دامن توجیه می شوند.

به هر حال لازمه انجام وظیفه در برابر پدر و مادر و نیز، نیکی به آنان و جلب رضایتشان، آشنا بودن با وظایف خود در برابر آنان است و اینکه خود را ملزم به رعایت حقوقشان بدانیم. خداوند متعال با اشاره به حقوق والدین، فرزندان را دعوت می کند تا دوران کودکی خود را به یاد آورند و نیز زحمت هایی را که پدر و مادر برای پرورش و رشد فرزندان کشیده اند:

«وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا.»؛و بال های تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو: پروردگارا همان گونه که آن ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.

انسان باید برای خدمت گزاری به پدر و مادر و برطرف کردن نیازهای آنان، خالصانه بکوشد؛ آن هم پیش از آن که آن ها نیاز و درخواست شان را مطرح کنند. شاید از این رهگذر بتواند ذره ای از زحمت ها و جان فشانی­های والدین – به ویژه مادر- را جبران کند.

پرسش این است که چگونه می توان به آن ها خدمت کرد؟ به تعبیر دیگر، محدوده احترام و خدمت گزاری برای والدین تا کجاست؟ آیا بسنده کردن به تماس های تلفنی هفتگی یا ماهانه سر زدن به آنان در مناسبت ها و اعیاد و یا هدیه روز مادر و ... برای خدمت گزاری به آنان کافی است؟

امام صادق (ع) در تفسیر آیه«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً.»می فرماید: «#احسان این است که با آن ها نیکو معاشرت کنی و آن ها مجبور نشوند چیزی را که نیاز دارند، از تو بخواهند».

به پدر و مادر خیره مشو؛ مگر از روی مهربانی و محبت و صدایت را بلندتر از صدای آن دو مکن

در حدیث دیگری آمده است که مردی، مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته بود و خانه خدا را طواف می­کرد. در این هنگام خدمت پیامبر (ص) رسید و عرض کرد: «هل ادیت حقها»؛ آیا با این عملم، حق مادرم را ادا کرده ام؟ پیامبر (ص) پاسخ دادند: «نه! حتی یک نفس او را جبران نکرده ای.

یا نقل شده که «ابراهیم بن شعیب» به امام صادق (ع) عرض کرد: «پدری بسیار پیر و ناتوان دارم. او را به دوش می کشم و برای قضای حاجت بیرون می برم».

امام فرمود: «هرچه می توانی به پدرت خدمت کن و حتی خودت با دستت، لقمه در دهان او بگذار که این کار، وسیله نجات تو از آتش دوزخ خواهد بود.»

همچنین امام صادق (ع) در تفسیر آیه «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ.»می فرماید: «به پدر و مادر خیره مشو؛ مگر از روی مهربانی و محبت و صدایت را بلندتر از صدای آن دو مکن و دستت را هم روی دست آن دو بلند مکن و جلوتر از آن ها قرار مگیر.»