فرشید اکبری

فرشید اکبری

ترنم روابط عمومی الکترونیک
فرشید اکبری

فرشید اکبری

ترنم روابط عمومی الکترونیک

سواد رسانه ای یا بصیرت رسانه ای

جنگ رسانه ای

در زندگینامه جرج پنجم، پادشاه انگلستان، نوشته اند که بر پایه ی یادداشت های شخصی پزشک مخصوص او، در ساعت ۱۱ شب ۲۰ ژانویه ۱۹۳۶ قدری مرفین و کوکائین به پادشاه ۷۰ ساله و به شدت بیمار تزریق کردند و او چهل دقیقه بعد مرد. هدف از این کار نه تنها تسکین درد جرج پنجم، بلکه اعلام خبر مرگ او در روزنامه های خاص پسند صبح هم بود، زیرا لابد اگر می گذاشتند مرد محتضر آرام آرم بمیرد، انتشار خبر درگذشت او ممکن بود به “جراید کمتر مناسب عصر” بکشد.

چه چیزی می تواند عامل این دستکاری در واقعیت ها باشد؟! همانگونه که از دو مثال بالا پیداست، در جامعه ی کنونی واقعیت های اجتماعی – برخلاف حقیقت که مقوله ای مطلق است- توسط جامعه شکل می گیرد و چیزی بیرونی نیست. درواقع نکته مهم، بررسی نقش رسانه ها در ساخت و بیان واقعیت ها است. این روند در گذشته توسط گروه های اجتماعی مانند احزاب و … انجام می شد و جامعه شناسی به مثابه محور علم، هر واقعیتی را بررسی و تبیین می کرد، اما امروزه باید پذیرفت که واقعیات توسط رسانه شکل می گیرد و محور علم ، ارتباطات است، که امکان تغییر و دستکاری واقعیات را داراست.

اما نکته مهم در این بین، نقش مخاطب است به عنوان پذیرنده ی پیام رسانه. در ابتدای ظهور علوم ارتباطات، نظریاتی مطرح شدند که نقش مخاطب را “منفعل” تلقی می کردند و او را پذیرنده مطلق پیام می دانستند. رفته رفته، نقش مخاطب “فعال” شد و به گزینش پیام پرداخت. امروزه نگاه به مخاطب “مشارکت جو” است، درواقع اکنون مخاطب، خود تعیین می کند پیام های رسانه ای جمعی به چه سمت و سویی بروند. این مفهوم “مارشال مک لوهان” نظریه پرداز علم ارتباطات که “رسانه، همان پیام است”، به “پیام، همان رسانه است” تغییر پیدا کرده است. یعنی امروزه با گسترش دامنه استفاده از وسایل ارتباط جمعی و طیف گسترده پیام های دریافتی، رسانه به عنوان محملی برای بیان و ساخت واقعیت، نیاز به شناخت دقیق و عمیق دارد.

حال باتوجه به مقدمه ای که بیان شد، این سوال مطرح می شود که راه حل گره گشا برای رهایی مخاطب از این واماندگی رسانه ای چیست؟ چگونه می توان سخن حقیقت را از میان انبوه واقعیات ساختگی یافت؟ ابزار مخاطب برای یک مشارکت فعال در تعامل با رسانه چیست؟ تاثیرات ناخوشایند رسانه ها، متفکران علوم اجتماعی را به تامل واداشت تا به طراحی سازوکارهایی برای مصون سازی مخاطبان رسانه ها در برابر این تاثیرات ناخوشایند و ناگوار بیاندیشند، که توسعه ی “سواد رسانه ای” مخاطبان یکی از این سازوکارها بوده است.

این پیشنهاد بر این فرض استوار است که اگر مخاطب را با آگاهی و برخی پیش شرط ها واکسینه کنیم، هیچگونه محتوای رسانه ای نمی تواند تاثیر منفی خاصی بر آنها بگذارد. در واقع این فرض از دیدگاه برخی نظریه پردازان ارتباطات مانند “برلو” ناشی می شود که “معنی، قابل انتقال نیست” و در واقع معنی در خود مخاطب شکل می گیرد. به نظر می رسد تفسیر و تعبیر هر مخاطبی از یک پیام واحد متفاوت است؛ از این رو معانی مختلفی در مخاطبان شکل می گیرد. بنابراین اگر مخاطبان رسانه به چیزی که از آن با عنوان “سواد رسانه ای” یاد می شود، مجهز شوند، به طور قطع می توان تاثیرات اینترنت و ماهواره و … را کاهش داد. منظور از توسعه سواد رسانه ای این نیست که به مخاطبان توانایی کارکردن با رسانه ها یا ابزارهای مرتبط با آن ها را یاد دهیم که این را “آموزش رسانه ای” نامیده اند، نه سواد رسانه ای. منظور از سواد رسانه ای تجهیز کردن مخاطبان رسانه ها با توانایی ها و مهارت های تحلیل، نقد و ارزش یابی محتوایی رسانه هاست تا بتوانند تشخیص دهند که همچون رژیم غذایی، چگونه رژیم رسانه ای داشته باشیم.

با نگاه به تاریخچه ی این مفهوم نکات جالبی را مشاهده می توان کرد. “سواد رسانه ای” اولین بار در کانادا و با هدف “انتقاد از فرهنگ آمریکایی و کمک به ایجاد فرهنگ کانادایی” و سپس در ژاپن فراگیر شد. نکته ی قابل توجه این است که در برخی از این کشورها سواد رسانه ای آنقدر اهمیت داشت که آن را به عنوان یک ماده درسی درمیان مواد درسی دوره های تحصیلی گنجاندند.

شاید بتوان برای این واژه، یعنی “سواد رسانه ای” معادلی دینی پیدا کرد، چیزی که نیاز امروزه جامعه ی ما است و با بازتولید رسانه ای می توان آنها را زنده کرد. بصیرت؛ که در بیان رهبری اینگونه تعریف می شود: “در خودتان بصیرت ایجاد کنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد کنید؛ قدرتى که بتوانید از واقعیت هاى جامعه یک جمع بندى ذهنى براى خودتان به‌وجود آورید و چیزى را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلى مهم است. هر ضربه‌اى که در طول تاریخ ما مسلمانان خوردیم، از ضعف قدرت تحلیل بود. در صدر اسلام هم ضرباتى که خوردیم، همین‌طور بوده که حالا این ها بحث هاى تفسیرى زیادى دارد. در دوره‌هاى گوناگون دیگر هم همین‌طور است. نگذارید که دشمن از بى‌بصیرتى و ناآگاهى ما استفاده کند و واقعیتى را واژگونه در چشم مان جلوه دهد.”( بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر- ۱۳/۱۱/۱۳۷۷)

توسعه سواد رسانه ای- بخوانید بصیرت رسانه ای- در کشور ما پیشنهاد جدی و مهمی است که درصورت عملی شدن می تواند بسیاری از نگرانی های سیاستمداران فرهنگی و نیز خانواده ها را درخصوص عوارض رسانه ها برطرف کند.

در مجموع باید هشدار داد، پس از نتیجه نگرفتن غرب از حمله ی نظامی، تحریم اقتصادی، ایجاد چالش ها و بحران های سیاسی، اکنون مرحله بسیار پیچیده تر و نرم تری از تهاجم علیه انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با گذشته شروع شده که خانواده ایرانی را با همه ویژگی های مختص خود هدف قرار داده و از هم پاشیده شدن خانواده ایرانی را به عنوان لازمه متلاشی شدن جامعه یکپارچه و متحد ایرانی، در نظر گرفته است. این مرحله از تهاجم را می توان مرحله «ایجاد بحران های اجتماعی» نامید که از طریق فضای مجازی نیز به شدت دنبال می شود و یکی از کارکردهای شبکه های اجتماعی مجازی را می توان در این راستا ارزیابی کرد. بنابراین باید در اسرع وقت به فکر چاره بود و در کنار اقدامات زیربنایی مانند فراهم کردن شرایط ازدواج جوانان و حل مشکلاتی مانند بیکاری و مسکن، از آموزش سواد رسانه ای- بصیرت رسانه ای- برای خانواده ها نباید غافل ماند.

سواد رسانه‌ ای چیست؟

سواد رسانه ای (Media Literacy) مجموعه‌ای از مهارت‌های قابل یادگیری است که به توانایی دسترسی، تجزیه و تحلیل و ایجاد انواع پیام‌های رسانه‌ای اشاره دارد و یک مهارت ضروری در دنیای امروزی به شمار می‌رود. برای حرکت در محیط رسانه‌ای پیچیده امروز باید قادر به درک بهتر پیام‌های رسانه‌ای باشیم.

افراد، با سواد رسانه ای قادر به کشف پیام‌های پیچیده‌ی موجود در محتوای تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مجلات، کتاب‌ها، بیلبوردهای تبلیغاتی، اینترنت و سایر رسانه‌های مستقل خواهند شد. آن‌ها هم‌چنین می‌توانند رسانه‌های خود را ایجاد کرده و در شکل‌گیری فرهنگ رسانه‌ای مشارکت فعالانه داشته باشند، این امر سبب می‌شود مردم از حالت مصرفی خارج شده، از رسانه‌ها به صورت هوشمندانه‌ای بهره‌مند شوند.

سواد رسانه ای می‌تواند به افراد جامعه کمک کند تا:

۱. چگونگی ایجاد پیام‌های رسانه‌ای را درک کنند.
۲. آنچه که رسانه‌ها می‌خواهند ما را به باور آن برسانند را تشخیص بدهند.
۳. تعصبات، اطلاعات غلط و دروغ‌های رسانه‌ای را تشخیص بدهند.
۴. قسمتی از داستان که کتمان می‌شود را کشف کنند.
۵. پیام‌های رسانه‌ای را براساس تجربیات خود، باورها و ارزش‌هایشان ارزیابی کنند.
۶. پیام‌های رسانه‌ای خود را طراحی، ایجاد و توزیع کنند.

در جامعه آموزش سواد رسانه‌ ای به رشد تفکر انتقادی و مشارکت فعال در فرهنگ رسانه‌ای کمک می‌کند. هدف آن، دادن آزادی بیشتر به افراد به وسیله‌ی قدرت دادن به آن‌ها برای دسترسی، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و ایجاد رسانه است. همچنین محققان به این نتیجه دست یافته‌اند که آموزش سواد رسانه‌ ای یک ابزار برای مقابله با الکل، تنباکو و سایر مواد مخدر، همچنین اختلالات تغذیه‌ای، قلدری، خشونت، نژاد پرستی و تبعیض است. به طور کلی سواد رسانه‌ ای یکی از مهارت های مهم زندگی کردن است.
در زندگی عمومی سواد رسانه‌ ای به درک چگونگی ایجاد فرهنگ توسط رسانه‌ها و انحصار رسانه‌ای کمک می‌کند.

تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌ها هستند که بسیاری از رسانه‌ها را کنترل می‌کنند، سواد رسانه‌ ای افراد را برای تغییر سیستم‌های رسانه‌ای تشویق می‌کند.

مفاهیم سواد رسانه‌ ای
مفاهیم سواد رسانه‌ ای به سه سطح عمومی، متوسط و پیشرفته تقسیم می‌شوند. مفاهیم عمومی به اینکه چگونه رسانه‌ها ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند تمرکز می‌کند. مفاهیم متوسط به چگونگی ایجاد معنا از مفاهیم رسانه‌ای می‌پردازد و مفاهیم پیشرفته تعامل رسانه‌ها و جامعه و نقش سواد رسانه‌ ای در ایجاد تغییرات را بررسی می‌کند.

مفاهیم عمومی

فرهنگ و جامعه‌ی ما- حتی درک ما از واقعیت- از طریق اطلاعات و تصاویری که از طریق رسانه‌ها دریافت می‌کنیم شکل می‌گیرد. چند نسل پیش خانواده و دوستان قصه‌گویان فرهنگی ما بودند اما امروز تلویزیون، فیلم‌ها، موسیقی، بازی‌ها و اینترنت قوی‌ترین قصه‌گویان هستند. پیام‌های رسانه‌ای افکار، نگرش‌ها و اقدامات ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند. ما دوست نداریم به این موضوع اعتراف کنیم اما همه‌ی ما تحت تاثیر تبلیغات، اخبار، موسیقی و سایر اشکال رسانه‌ای قرار می‌گیریم، به همین دلیل رسانه‌ها یک نیروی فرهنگی قدرتمند در جامعه هستند.
رسانه‌ها یک دنیای فانتزی می‌سازند. درحالی که این دنیا می‌تواند سرگرم‌کننده و لذت‌بخش باشد ممکن است الهام‌بخش کارهای غیرعاقلانه، ضداجتماعی ویا حتی خطرناک باشد. به عنوان مثال تبلیغات دنیایی تخیلی می‌سازند که در آن همه‌ی مشکلات با خرید یک محصول حل شده است. سواد رسانه‌ ای کمک خواهد کرد تا مردم دنیای فانتزی و خیالی سازنده را بشناسند و آن را با واقعیت ادغام کنند.
سازندگان رسانه برای انتقال پیام‌های خاص تلاش می‌کنند، مردم این پیام‌ها را دریافت و براساس اعتقادات، ارزش‌ها و تجارب خود به صورتی متفاوت تعبیر ‌می‌کنند. این بدین معنی است که مردم می‌توانند از یک رسانه تعابیر متفاوتی ایجاد کنند و همه‌ی این معانی و تفاسیر معتبر و قابل احترام هستند.

 

مفاهیم میانی

پردازش مغز انسان از تصاویر و کلمات متفاوت است. تصاویر در قسمتی از مغز که احساسات و غرایز قوی هستند؛ اما نوشته‌ها و زبان محاوره در بخشی از مغز به نام نئوکورتکس که علت‌ها در آن پنهان شده است پردازش می‌شوند. به همین دلیل است که آگهی‌های بازرگانی قوی‌تر از تبلیغات چاپی هستند.
رسانه‌های مبتنی بر زمان متفاوت از رسانه‌های بدون حرکت هستند. تاثیرگذاری عظیم فیلم‌ها، بازی‌ها، موسیقی و غیره در بخش ناخودآگاه مغز صورت می‌گیرد و احساسات تحلیلی و مغز را دور می‌زنند؛ اما هنگام خواندن متن یک روزنامه یا مجله فرصت متوقف کردن و یکپارچه‌سازی اطلاعات عقلانی وجود دارد. رسانه‌ها زمانی که قلب و ذهن ما را درگیر می‌کنند و احساسات ما را هدف می‌ گیرند، قوی‌ترین تاثیر را دارند.
پیام‌های رسانه‌ای را با استفاده از تکنیک‌های مختلف(مانند زاویه‌ی دوربین، جلوه‌های ویژه، ترفندهای نورپردازی، موسیقی و غیره) می‌توان دستکاری کرد و تاثیر عاطفی آن را افزایش داد. اثرات رسانه‌ها بسیار پیچیده هستند. پیام‌های رسانه‌ای به طور مستقیم روی افراد تاثیر می‌گذارند، اما آن‌ها به طور غیرمستقیم روی خانواده، دوستان و جامعه‌ی ما نیز تاثیر می‌گذارند. بنابراین برخی اثرات رسانه‌ها غیرمستقیم هستند، ما باید بتوانیم اثرات مستقیم و غیرمستقیم و اثرات واقعی آن‌ها را درک کنیم.

تولید محتوا

مفاهیم پیچیده

سیستم‌های رسانه‌ای ما نشان‌دهنده‌ی پویایی قدرت در جامعه ما هستند. مردم پولدار، نفوذپذیر و قدرتمند به راحتی می‌توانند محتوای عظیم و پیام‌های رسانه‌ای بسیاری را ایجاد و توزیع کنند، بیشتر رسانه‌ها با منافع تجاری کنترل می‌شوند.‌ ما اغلب در انتخاب چیزهایی که ببینیم، بشنویم و یا بخوانیم در مقایسه با سازندگان رسانه‌ها نقش زیادی نداریم، بنابراین همواره باید مراقب باشیم و با دید هوشمندانه به مسائل نگاه کنیم. آیا آن‌ها واقعا نگران شما هستند؟ آیا آن‌ها در ایجاد فرهنگ مناسب برای جامعه تلاش می‌کنند، یا صرفا به دنبال منافع شخصی خود هستند؟

زمانی که قدرت در اختیار چند رسانه‌ی بزرگ باشد، آن‌ها روند تولید محتوا را کنترل می‌کنند و به دیدگاه‌هایی که به نفع خودشان باشد امتیاز ویژه‌ای خواهند داد و دیدگاه‌های مخالف را به حاشیه می‌رانند و یا حتی سانسور می‌کنند. ما می‌توانیم سیستم‌های رسانه‌ای‌مان را تغییر بدهیم و نشان دهیم که افزایش ارزش‌های انسانی مهم‌تر از ارزش‌های تجاری است.

به طور خلاصه، بدون این توانایی اساسی افراد ارزش انسانی و یا شهروندی در یک جامعه‌ی دموکراتیک را ندارند. افراد جامعه باید بر سواد رسانه‌ ای درست به اندازه‌ی سواد خواندن، سواد ریاضی و سواد فناوری تسلط داشته باشند تا بدانند چگونه از وقت خود برای استفاده از رسانه‌های مختلف بهره‌مند شوند.

۱۰ روشی که رسانه ها برای تحت تاثیر قرار دادن باورهای ما استفاده می کنند

 

تقریباً ۳ دهه پیش نوآم چامسکی در مورد روش های هوشمندانه ای که رسانه ها در فریب افکار عمومی و یا دستکم تحت تاثیر دادن باورها و عقاید آن ها به کار می گیرند صحبت کرد. سال ها از آن زمان گذشته و رسانه های جدیدتر و تاثیر گذارتری مانند اینترنت، توئیتر و فیسبوک و سیلی از پیام رسان های اجتماعی به وجود امده اند که روش های نوینی برای برای تاثیر بر تفکر ما دارند. متاسفانه این تاثیرات همواره آن طور که به نظر می رسد مثبت نیست و در ادامه این مطلب قصد داریم به برخی از ترفندهای این رسانه ها برای داشتن بیشترین اثر بر روی مخاطب اشاره نماییم.

۱- ایجاد انحراف

ایجاد انحراف مطلوب ترین و پراستفاده ترین روش رسانه ها برای تحت تاثیر قرار دادن باورها و عقاید مخاطبان است. در واقع یک خبر بزرگ و قابل توجه در میان تعداد زیادی از داستان های کوچک تر و کم اهمیت تر گم خواهد شد. اگر چه این استراتژی به طور ویژه در رسانه های خبری مورد استفاده قرار می گیرد اما ورود رسانه های آزاد و اینترنت نیز نتوانسته این مشکل را حل کند زیرا اگر چه می توانیم اطلاعاتی که می خواهیم از دریافت آن ها دوری کنیم را فیلتر نماییم اما در هر صورت گرایش به جوک، تصاویر و داستان های مضحک و خنده دار توجه ما  را از واقعیات مهم تر و جدی تر زندگی دور نگه داشته است.

۲- بزرگنمایی مسئله

گاهی اوقات یک مسئله خیالی یا بزرگنمایی شده عکس العمل های شدیدی را از جانب مخاطبان در پی خواهد داشت. در سال ۲۰۱۶، سازمان ناسا مقاله ای منتشر کرد که در آن ادعا شده بود اگر طالع بینی علمی می بود بدون شک برج های فلکی موقعیت خود را همواره تغییر می دادند؛ برای مثال برج سنبله به برج اسد تبدیل می شد. رسانه ای از این کشف به عنوان کشفی علمی یاد کرده و ادعا کرد که بیش از ۸۰ درصد از مردم باید برج فلکی خود را تغییر دهند. این مقاله چنان سروصدا کرد که ناسا مجبور شد از اظهارات خود عقب نشینی کند.

۳- سیاست تدریجی

برای شکل دادن به یک باور خاص، رسانه ها از انتشار مطالبی به صورت تدریجی و مداوم در مورد یک موضوع خاص استفاده می کنند. این استراتژی برای شکل دادن به تصویر یک شخص، یک محصول و یا یک واقعه خاص به کار برده می شود. برای مثال در برخی از رسانه های کشورهای مختلف تنها از برندهای خاصی حمایت می شود یا در حوزه سیاسی برای بدنام کردن یک شخص، گروه یا یک اتفاق و یا بزرگنمایی در مورد یک شخصیت، جریان یا یک باور سیاسی/مذهبی به طور مکرر در مورد موضوعی خاص خوراک رسانه ای تولید می شود که مصرف آن توسط مخاطبان در طول یک برهه زمانی باعث شکل گیری یک ذهنیت جدید مطلوب رسانه ها و یا تغییر باورهای نامطلوب آن ها می شود. یکی از بهترین نمونه های این استراتژی مرسوم کردن سیگار کشیدن در اواسط قرن بیستم بود.

۴- سیاست به تعویق انداختن

باری وادار کردن مخاطبان برای گرفتن تصمیم های سخت یا غیرمعمول، رسانه ها این تصمیم ها را سخت و دردناک اما شدیداً ضروری و حیاتی به تصویر می کشند. حتی گفته می شود که این تصمیمات باید فردا اتخاذ شوند و نه امروز. فداکاری در آینده (فردا) بسیار آسان تر از فداکاری است که شما باید در زمان کنونی انجام دهید. از نمونه های رایج این استراتژی می توان به همه پرسی های استقلال یا دیکتاتوری در کشورهای در حال توسعه اشاره کرد که بر اساس پروپاگاندا و یکجانبه گرایی و تمامیت خواهی انجام می گیرد.

۵- دایه مهربانتر از مادر بودن

برخی از تبلیغات رسانه ای از زبان، بحث ها، نمادها و کلام آهنگین برای تحت تاثیر قرار دادن کودکان استفاده می کنند. چنین سبکی از تعامل باعث می شود که احتمال انتقاد مخاطبان به شدت کاهش یابد. برای مثال برندهای تجاری از سبک گفتاری دستوری استفاده می کنند و ساده ترین احساسات و انگیزه ها را مورد هدف قرار می دهند. رسانه معمولاً لحنی سرپرستانه و ریاستی به خود می گیرد و به مخاطب القا می کند که بیشتر از او دانسته و بیش از خود او در مورد منافعش حساسیت دارد.

۶- احساسات بیشتر، تفکر کمتر

اخبار بدون احساسات تاثیر گذاری چندانی ندارد و این دو همیشه در کنار هم قرار دارند تا عملکرد مناسب و مطلوبی داشته باشند و البته هیچ نکته مثبتی در این ارتباط وجود ندارد. احساسات باعث می شود که مخاطب نتواند واقعیات را با تفکر انتقادی و عینی درک نماید. در واقع احساساتی شدن بخش منطقی مغز را متوقف می سازد که در اکثر موارد به تحریف واقعیت منجر می شود. به همین دلیل است که عبارت «جنگ اطلاعاتی» هیچگاه از ذهن دور نشده و همواره مورد استفاده قرار می گیرد.

۷- بی خبر نگه داشتن مخاطبان

رسانه ها و دولت های حاکم در صورتی که مخاطبان تکنیک ها و استراتژی های آنان را درک نکنند می توانند باورها و عقاید آن ها را تحت تاثیر قرار دهند و این موضوع بدیل عدم آموزش صحیح رخ می دهد. به عقیده نوآم چامسکی دسترسی نخبگان و افراد عادی به اطلاعات بسیار متفاوت است. در واقع اخباری که بدست افراد عادی جامعه می رسد از فیلتر نخبگان رسانه ای و حکومتی رد شده و علاوه بر حذف برخی خبرها و بزرگ نمایی یا کم اهمیت جلوه دادن خبرهای دیگر، برخی خبرهای چالش برانگیز نیز بزک شده و با ظاهری متفاوت برای مخاطبان از همه جا بی خبر سرو می شود. البته دسترسی به اینترنت و دنیای تبادلات آزاد اطلاعاتی تا حدودی این مشکل را مرتفع کرده است.

۸- تشویق مخاطبان به دوست داشتن محصولات متوسط

رسانه ها در تلاش است که به مخاطبان القا کند که احمق بودن، بی پروایی بی ادبانه و بی ملاحظگی بسیار هم مطلوب و دوست داشتنی است. به همین دلیل است که سریال های تلویزیونی، فیلم ها، دنباله ها و خبرهای متعددی در طول روز از رسانه ها پخش می شود. در واقع تنها هدف رسانه ها از این کار خلق هنر و بدیع سازی نیست بلکه در بسیاری از موارد، تنها هدف رسانه در منحرف کردن اذهان عمومی از مشکلات و مسائل مهم تر اجتماعی، سیاسی،اقصادی و فرهنگی خلاصه می شود.

۹- ایجاد حس گناه در مخاطبان

هدف از این استراتژی این است که مخاطبان به خاطر مشکلات محلی و جهانی خود را سرزنش کنند. مردم خود را به خاطر جنگ هایی که باعث و بانی شروع آن دولت ها بوده اند سرزنش کرده و بدین ترتیب سعی می کنند در حل آن مشکل (ظاهراً) مشارکت کنند. در سال ۲۰۱۴ تصویری از یک پسربچه که بین قبر پدر و مادرش خوابیده بود در رسانه های اجتماعی رد و بدل شد که گفته می شد در یک منطقه جنگی گرفته شده است. در واقع این تصویر بخشی از یک پروژه عکاسی برای نشان دادن علاقه به بستگان بود. کسی که این عکس را گرفته و مسئول پروژه تبلیغاتی مربوط به آن بود از این تفسیرهای احساسی و زودباورانه شگفت زده شده بود.

۱۰- بیشتر دانستن در مورد مخاطبان، حتی بیشتر از خودشان

رسانه ها همواره سعی می کنند که همه چیز را در مورد همه افراد جامعه بدانند اما اغلب از این نیز فراتر می روند. در سال ۲۰۰۵ مشخص شد که یک رسانه بریتانیایی به استراق سمع تماس های سلبریتی ها، سیاستمداران و حتی برخی از اعضای خانواده سلطنتی دست زده است. چنین شرایطی در مورد رسانه های غیرمستقل و حکومتی بسیار بدتر است. در واقع از اطلاعاتی که بدین طریق بدست می آید برای تولید برنامه های خاص استفاده می شود تا تعداد بینندگان به شدت افزایش پیدا کند.

نقش رسانه؛ سرگرمی یا آموزش؟

کودکان امروز در کنار تربیت خانوادگی و مدرسه‌ای، به تربیت رسانه‌ای نیاز دارند؛ این نکته‌ای است که مناقشه‌ای در آن نیست. برنامه‌های تلویزیون، سینما و حتی رادیو، علاوه بر پر کردن اوقات فراغت و سرگرمی بر رفتار و رشد فکری کودکان هم اثر دارد. برنامه‌سازی برای کودکان در گستره جهان و با شرایط بومی و فرهنگی خاص، نیازمند تحقیقات گسترده‌ای است که برنامه‌سازان و سیاستگذاران برنامه‌های کودک آن را در نظر می‌گیرند. تولیدات تلویزیون نقش مهم‌تری در میان دیگر رسانه‌ها از نظر تاثیرگذاری دارد. اهمیت رسانه تلویزیون و تاثیر آن بر مخاطب، در بزرگسالان دارای ویژگی‌های مشخصی است اما وقتی به سن کودکی و نوجوانی می‌رسیم، تولیدات باید مولفه‌های دیگری را در خود داشته باشند که علاوه بر سرگرمی و شادی و نشاط، در شکل‌دهی به شخصیت مخاطبان کوچک خود هم سهمی بر عهده بگیرند. روشن است که تاثیرگذاری رسانه‌ها در تولیدات خاص کودکان و نوجوانان دوچندان است. آنچه در تلویزیون به کودک نشان داده می‌شود، در حد معادلات ذهنی یک کودک است و او در برداشت از چنین برنامه‌هایی، بسیار حساس و آسیب‌پذیر است. سرگرمی یکی از اهداف بیشتر برنامه‌های کودک و نوجوان است اما عنصر آموزش، آن هم زیرپوستی و غیرمستقیم، وظیفه‌ای مورد اتفاق کارشناسان این حوزه است. ماندن در سطح و کافی دانستن یکسری شعارهای تربیتی بدون بهره‌گیری از جاذبه‌ها و عناصر شکل‌دهنده کارتون یا سریال، کودکان را از دریافت‌های عمیق محروم ساخته است. این روزها پیام‌های تربیتی را مجریان برنامه‌های کودک به طور مستقیم بیان می‌کنند و اگر نوآوری هم در کار باشد، تنها در حد تکیه‌کلام‌های یک عروسک یا همخوانی یک ترانه است. این در حالی است که مشاوران آموزشی و روانشناسان کودک معتقدند سرگرمی و آموزش باید به طور توامان مورد توجه برنامه‌سازان قرار گیرد. برنامه موفق برای کودک و نوجوان، علاوه بر سرگرمی و ایجاد نشاط و شادی در مخاطب، ارزش‌های اخلاقی را آموزش داده و از همه مهم‌تر، راه حل و فصل مسائلی را که بچه‌ها در دوران کودکی با آن مواجه می‌شوند، نشان می‌دهد. تاکید بر نقش والدین در زندگی کودک، بخشی دیگر از آموخته‌های این برنامه‌هاست. اینکه تصویر پدر تنها با کار مشقت‌بار بیرون خانه و تصویر مادر، چهره‌ای اندوهگین و مضطرب برای آینده کودک نشان داده شود، برای کودکان امروز حتماً قابل لمس و پذیرش نیست. سال‌ها و سال‌ها کودکان ما الفبا را در کتاب‌های درسی با چنین رویکردهایی آموختند: «بابا نان داد»، «غذای لذیذ»، «خانواده هاشمی» و... به نظر می‌رسد در بسیاری از تولیدات تلویزیونی خاص کودکان حلقه‌های گمشده‌ای وجود دارد. در مثال ما روشن‌بینی اجتماعی و ظرافت هنری دو حلقه مفقوده‌اند.